سفارش تبلیغ
صبا ویژن



من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :83847
بازدید امروز : 0
 RSS 

   

کم کم صدای الرحیل داره به گوش میرسه. میترسم این بار

میترسم یادم بره چقدر برای دوباره رفتن دعا میکردم و حالا که اینقدر راحت دستم رسیده یادم بره

میترسم که فراموش کنم همین که پام رو گذاشتم توی ایران داشتم دق میکردم که یه جامعه کبیره کنار بقیع نخوندم!

چرا طواف مستحبی نکردم!‌چرا همه نماز صبح ها رو نرفتیم حرم!چرا توی نمازهای طولانی اعراب خوابم میبرد! ...

میترسم این بار به جای شور زیارت،غرق "ماه عسل" بشم!

همه میگن هیچی شور و حال سفر اول نمیشه اما من نمیخوام به اینجا برسم

نیاز دارم به آرامشش

به قدم زدن توی گرگ و میش آسمون مدینه

به ایستادن روی طبقه دوم بیت الله و دیدن پروانه های دور شمع بیت الله

"نذار فکر کنم کم دارمت ...."

انت السلام .....



نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 8:36 صبح روز سه شنبه 88 خرداد 12

<      1   2   3